منمحمد
حسینی بهشتی که گاه به اشتباه محمد حسین بهشتی مینویسند. نام
اولم محمد و نام خانوادگی ترکیبی است از حسینی بهشتی. در دوم آبان 1307
در شهر اصفهان در محله لومبان متولد شدم، منطقه زندگی ما یک منطقه قدیمی
است، از مناطق بسیار قدیمی شهر است. خانواده من یک خانواده روحانی است.
پدرم روحانی بود. تحصیلاتم را در یک مکتبخانه در سن چهار سالگی آغاز کردم.
خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به
عنوان یک نوجوان تیزهوش شناخته شدم. تا اینکه قرار شد به دبستان بروم.
دبستان دولتی ثروت، در آن موقع که بعدها به نام 15 بهمن نامیده شد. وقتی
آنجا رفتم از من امتحان ورودی کردند و گفتند که باید به کلاس ششم برود ولی
از نظر سن نمیتواند بنابراین در کلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستانی
را همان جا به پایان رساندم.
از آنجا به دبیرستان سعدی رفتم. سال
اول و دوم را در دبیرستان گذراندم و اوایل سال دوم بود که حوادث شهریور 20
پیش آمد، با حوادث شهریور 20 علاقه و شوری در نوجوانها برای یادگیری معارف
اسلامی به وجود آمد. در سال 1321 تحصیلات دبیرستانی را رها کردم به مدرسه
صدر اصفهان رفتم برای ادامه تحصیل، چون در این فاصله یک مقدار خوانده بودم.
از سال 1321 تا 1325 در اصفهان تحصیلات ادبیات عرب، منطق، کلام و سطوح فقه
و اصول را با سرعت خواندم که این سرعت و پیشرفت موجب شده بود که حوزه آنجا
با لطف فراوان با من برخورد کند. در سال 1324 از پدر و مادرم خواستم که
اجازه بدهند در یک حجرهای که در مدرسه داشتم، شبها هم در آنجا بمانم و به
تمام معنا طلبه شبانهروزی باشم. این را بگویم که در دبیرستان در سال اول و
دوم زبان خارجی ما فرانسه بود و در آن دو سال فرانسه خوانده بودم ولی در
محیط اجتماعی آن روز آموزش زبان انگلیسی بیشتر بود و در سال آخر که در
اصفهان بودم تصمیم گرفتم یک دوره زبان انگلیسی یاد بگیرم. یک دوره کامل
«دریدر» خواندم و با انگلیسی آشنا شدم.
در سال 1325 به قم آمدم. حدود
شش ماده در قم بقیه سطح، مکاسب و کفایه را تکمیل کردم و از اول 1326 درس
خارج را شروع کردیم. درس خارج فقه و اصول نزد استاد عزیزمان مرحوم آیتالله
محقق داماد میرفتم و همچنین درس استاد و مربی بزرگوارم و رهبرمان امام
خمینی و بعد درس مرحوم آیتالله بروجردی، تعدادی درس مرحوم آیتالله سید
محمد تقی خوانساری و تعداد خیلی کمی هم درس مرحوم آیتالله حجت کوهکمری.
به
قم که آمدم به مدرسه حجتیه رفتم. مدرسهای بود که مرحوم آیتالله حجت تازه
بنیانگذاری کرده بودند.
در آن سالهایی بود که استادمان آیتالله
طباطبایی از تبریز به قم آمده بودند. در سال 1327 به فکر افتادم که تحصیلات
جدید را هم ادامه بدهم. بنابراین با گرفتن دیپلم ادبی به صورت متفرقه و
آمدن به «دانشکده معقول و منقول» آن موقع که حالا «الهیات و معارف اسلامی»
نام دارد. دوره لیسانس را آنجا گذراندم در فاصله 27 تا 30 ، و سال سوم را
به تهران آمدم و سال آخر دانشکده را برای اینکه بیشتر از درسهای جدید
استفاده کنم و هم زبان انگلیسی را اینجا کاملتر کنم و با یک استاد خارجی
که مسلطتر باشد یک مقداری پیش ببرم. در سال 1329 ، 1330 در تهران بودم و
برای تأمین هزینهام تدریس میکردم و خودکفا بودم. سال 1330 لیسانس شدم و
برای ادامه تحصیل به قم برگشتم و ضمناً برای تدریس در دبیرستانها، به
عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان حکیم نظامی قم مشغول تدریس شدم.ادامه مطلب...
ماه رجب، ماه خداست در غایت حرمت و فضیلت. اگر کسی روزی از این ماه را روزه بگیرد خدای را خشنود و شعله غضب الهی را خاموش نموده است و دری از درهای جهنم به روی او بسته می شود. رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماهطلب آمرزش کنیدکه خداوند آمرزنده و مهربان است ورجبرا ((اصب)) می گویند زیراکه رحمت خداوند در این ماهبر امت من بسیار ریخته می شود، پس بسیار بگوئید استغفر الله و اسئله التوبه.
نماید:
هنگامی که رحلت حضرت فاطمه نزدیک گردید به من فرمود:
جبرئیل در موقع رحلت پدر بزرگوارم مقدارى کافور برایش آورد پدرم آن را سه
قسمت نمود؛ یک قسمت را براى خودش برداشت، یک قسمت را به على علیه السلام
اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد. من قسمت خود را در کناری نهاده و اینک
بدان نیاز دارم شما آن را برایم حاضر نما. اسماء حسب الامر فاطمه زهرا،
کافور را حاضر کرد. آنگاه حضرت خودش را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء
فرمود، لباس هاى نمازم را حاضر ساز و بوى خوش برایم بیاور. اسماء لباس ها
را حاضر کرد. آنگاه پوشیده و بوى خوش استعمال نمود و رو به قبله در بسترش
خوابید و به اسماء فرمود من استراحت می کنم تو ساعتى صبر کن سپس مرا صدا کن
اگر جوابت را نشنیدى بدان که من از دنیا رفته و مرده ام؛ آنگاه على علیه
السلام را زود از رحلت من خبر کن. راوى گوید اسماء لحظه اى حضرت فاطمه سلام
الله علیها را به حال خویش واگذار نمود. سپس آن حضرت را صدا کرد، اما
جوابى نشنید. صدا زد «اى دختر حضرت محمد مصطفى! اى دختر کسى که در مقام قرب
به پروردگار به قاب قوسین اوادنى رسید!» ولى جوابى نداد. چون جامه را از
روى صورت حضرت برداشت مشاهده کرد که از دنیا مفارقت نموده است. خود را به
روى حضرت انداخت و در حالتی که او را می بوسید گفت: اى فاطمه آن هنگام که
پدر بزرگوارت را ملاقات نمودى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت ابلاغ کن.
آنگاه گریبان چاک زد و از خانه بیرون آمد. حسنین (ع ) به او رسیده از حال
مادر پرسیدند او ساکت شد و پاسخى نداد. آنان وارد خانه شده، دیدند مادر
دراز کشیده است. امام حسین (ع ) حضرت را تکان داد دید رحلت نموده است. رحلت
مادر را به برادرش حسن (ع ) تسلیت گفت فرمود: اى برادر خداوند تو را در
مصیبت مادر اجر و پاداش بدهد. امام حسن(ع ) خود را بر روى مادر انداخت و او
را می بوسید و مى گفت اى مادر با من تکلم نما قبل از این که روح از بدنم
جدا شود. حسین جلو آمد و پاهاى حضرت را می بوسید و می گفت مادر من پسرت
حسینم با من سخن بگو پیش از آن که قلبم منفجر شود و بمیرم. آنگاه اسماء به
حسنین(ع ) گفت: اى فرزندان رسول الله بروید نزد پدرتان على(ع )، و او را از
مرگ مادر مستحضر نمائید. آن دو بزرگوار از منزل به جانب مسجد روانه شدند و
صداشان به یا محمدا و یا احمدا بلند شده بود تا به مسجد رسیدند. صحابه به
استقبال ایشان دویدند سبب گریه و ناله از آنان پرسیدند، گفتند مادر ما از
دنیا مفارقت کرده است. چون امیرالمؤمنین على علیه السلام این خبر را شنید
بر روى زمین افتاد و از هوش رفت و با پاشیدن آب آن حضرت به هوش آمد و چنین
گفت: ای دختر حضرت ختمی مرتبت محمد(ص ) من بعد از تو خود را به که تسلى
دهم. هرگاه غمها و مصائب جهان به من رو می آورد تو وسیله دلداریم بودى اما
بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد گردید .گویى زبان حال على
با فاطمه علیهاالسلام این بوده است: بعد پیغمبر ز اشرار عرب آنچه دیدم ظلم و
طغیان و غضب
بودم از هر ابتلا بى واهمه شادکام از وصل تو اى
فاطمه گر به خون دامان دل آلوده بود چون تو بودى خاطرم آسوده بود چون تو
بندى از جهان بار سفر در فراقت بگذرد آبم ز سر اى انیس و مونس دیرینه ام
داغ خود چون می نهى بر سینه ام
از چه ترک آشنائى کرده ام
وز
على فکر جدائى کرده اى
وجود مقدس امیرالمومنین على علیه السلام
بعد از رحلت حضرت فاطمه سلام الله علیها به شدت ناراحت شد و گریه و ناله اش
بلند شد و در فراق آن حضرت این اشعار را سرود:
لکل اجتماع من
خلیلین فرقته
و کل الذى دون الفراق قلیل
و ان افتقادى
فاطما بعد احمد
دلیل على ان لا یدوم خلیل
یعنى: هر اجتماعى از دو دوست، آخر به جدائى منتهى می
شود و هر مصیبتى که غیر از جدایى و مرگ است اندک است و رفتن فاطمه بعد از
حضرت ختمی مرتبت پیش من دلیل است بر آن که هیچ دوستى باقى نمی ماند. و در
روایت معتبرآمده است که چون على علیه السلام ، خانم را در هفت پارچه کفن
کرد و پیش از آن که بند کفن را ببندد، صدا زد: یا ام کلثوم یا زینب یا فضه
یا حسن یا حسین هلموا و تزودوا من امکم الزهرا فهذا الفراق و اللقاء فى
الجنة.
ام کلثوم، زینب، حسنین بیائید و از مادرتان بهره بگیرید
که هنگام فراق و جدایى رسیده و دیدار و ملاقات فاطمه به بهشت افتاد در این
موقع بود که حسنین (دو قرة العین) زهرا جلو آمده و می گفتند آه و واحسرتا
که با مصیبتى بزرگ روبرو شدیم و به فقدان جدمان حضرت محمد مصطفى و مادرمان
فاطمه زهرا مبتلا شدیم. مادرجان هنگامی که جدمان را ملاقات نمودى سلام ما
را برسان و به آن بزرگوار بگو ما بعد از تو در دار دنیا یتیم گردیدیم. حضرت
على علیه السلام می فرماید: من شهادت و گواهى می دهم که در آن هنگام فریاد
و ناله فاطمه زهرا بلند شد و دستهاى خود را دراز نمود و دو نور چشمانش حسن
و حسین را در بغل گرفت و آهسته آنان را بر سینه خود چسبانید. در این موقع
سروش غیبى و هاتف آسمانى ندا در داد: اى ابوالحسن! حسنین را از روى سینه
مادرشان فاطمه بردار، به خدا سوگند این منظره ملائکه را به گریه انداخته
است .
حضرت آنها را از روى سینه مادر مهربان بلند نموده، بند کفن
را بست و همراه سایرین بر فاطمه نماز خواند و آنان حسن، حسین، عقیل، عمار،
سلمان، مقداد و ابوذر بودند که در نماز بر آن حضرت شرکت داشتند.
و
سپس حضرت را دفن کرد. چون حضرتش را در لحد نهاد فرمود: بسم الله الرحمن
الرحیم بسم الله و بالله و على ملة رسول الله محمد بن عبدالله . اى فاطمه
صدیقه من تو را به کسى تسلیم کردم که از من اولى و شایسته تر است. براى تو
آنچه مورد رضاى الهى است، همان را پسندیدم. و در حدیث معتبر دیگر در
بحارالانوار علامه مجلسى روایت شده است : هنگامی که بدن حضرت فاطمه زهرا
سلام الله علیها سرازیر قبر مبارک گردید دستى از قبر بیرون آمد و او را
گرفته و بازگشت نمود.
نظریه برخی این است که آن دست رسول الله
صلى الله علیه و آله بوده است که پاره تن خود فاطمه را از على تحویل گرفته
است.
و نیز در حدیث آمده که على علیه السلام صورت هفت یا چهل قبر
در بقیع ساخت. وقتی بزرگان مدینه از جریان رحلت حضرت فاطمه علیهاالسلام و
دفن شبانه ایشان مطلع شدند، گفتند قبور تازه اى که در قبرستان بقیع ایجاد
شده و تشخیص قبر حضرت فاطمه را بر آنان دشوار کرده؛ باید توسط عده اى از
زنان مسلمان نبش شوند تا با بیرون آوردن جسد فاطمه ما بر آن بدن نماز
بخوانیم.
این خبر به امیرالمؤمنین على علیه السلام رسید و فوراً
براى جلوگیرى از نقشه آنان در حالی که آن مظهر قهر و غضب الهى بسیار غضبناک
و خشمگین شده بود و لباس زردى را که در شرایط ناگوار و دشوار می پوشید بر
تن داشت و ذوالفقار را به دست یداللهى خویش گرفته بود از منزل خود بیرون
آمد و سوگند یاد کرد و فرمود: قسم به ذات قهارالهى اگر دست به یکى از این
قبور بزنید و یک سنگ از آن را جابجا نمایید، هر آینه شمشیر در بین شما
خواهم نهاد. عُمر و عده اى از یارانش به او رسیده گفتند اى ابوالحسن چرا
این کار را انجام دادى؟ به خدا قسم ما قبرش را نبش می کنیم و بر او نماز می
خوانیم
در این هنگام حضرت امیر از جا جست و گریبان عمر را
گرفته او را بر زمین کوبید گفت: اى عمر این که دیدى من از حق خود دست
برداشتم بدان جهت بود که مردم مرتد نگردند و از دینشان برنگردند (یعنى
مصلحت اسلام و وحدت مسلمین را رعایت نمودم) ولى در مورد قبر و اراده شومی
که نموده اید به خدایى که جانم در دست اوست اگر سنگى از آن جابجا شود من
زمین را از خون شما سیراب می کنم .
ابوبکر با کمال عجز و لابه
جلو آمد و آن حضرت را به رسول الله سوگند داد که دست از عمر بردارد حضرت
امیر هم تقاضاى ابوبکر را پذیرفت و عمر را به حال خود رها نمود و مردم هم
متفرق و پراکنده گردیدند.
همچنین روایت شده که حضرت امیرالمومنین
على علیه السلام بعد از دفن جسد حضرت فاطمه سلام الله علیها متوجه قبر
حضرت رسول الله شد و عرض کرد: سلام بر تو اى رسول خدا از من و از جانب دختر
عزیزت که به زیارت تو آمده است و در جوار تو و بقعه تو خوابیده است.
خداوند او را در میان اهل بیت اختیار کرد که زودتر به تو ملحق گردد. تا
آنجا که عرض نمود: یا رسول الله دخترت بر آنچه از ناحیه امت از ظلم و ستم و
غصب حق واقع شده همه را به شما گزارش می دهد کیفیت حال را از خودش بپرس.
چه بسیارغم ها که در سینه او روى هم نشسته بود که به کسى اظهار نمی نمود و
به زودى همه را به عرض شما خواهد رسانید و خدا از براى او حکم خواهد کرد و
او بهترین حکم کنندگان است.
تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س )
تاریخ
شهادت حضرت بر چند روایت در تاریخ ذکر شده است ولی روایت معروف سیزدهم
جمادى الاولى و روایت صحیح ترسوم جمادى الثانی سال 11 هجرى است که بنا بر
قول اول 75 روز و بنا بر روایت دوم 95 روز بعد از رحلت رسول الله زندگى
نموده است.
مخفى بودن قبر حضرت فاطمه زهرا سلام
الله علیها
اگرچه موضع قبر و محل دفن حضرت فاطمه زهرا سلام
الله علیها براى ائمه اطهار آشکار است ولى بر120
حسب حکم و
اسرارى که در کار بوده موظف به اظهار و افشاء آن نبوده اند مخصوصا که خود
حضرت فاطمه(س ) در توصیه و سفارشات خود بر اخفاء محل دفن خود اصرار داشته
است .
اما در عین حال اهل تحقیق از آن صرف نظر ننموده بلکه
کنجکاوى بسیار داشته اند که بر محل دفن آن بزرگوار اطلاع حاصل نمایند؛ در
نتیجه با قرائن و امارات به سه نقطه به عنوان محل دفن حضرت فاطمه زهرا دخت
گرامی حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفى صلوات الله علیهما ظن قوى پیدا کرده
اند.
اول روضه رسول الله پدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
دوم
خانه خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
سوم در بقیع.
که
مدفن و موضع قبر آن حضرت از این سه نقطه خارج نیست در کتاب مناقب ابن شهر
آشوب آمده : شیخ طوسى رحمةالله علیه گفته است قول صحیح تر در مورد قبر حضرت
فاطمه زهرا سلام الله علیها این است که آن حضرت در خانه خودش یا در روضه
پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله و سلم دفن شده است و مؤید و شاهد این قول
حدیثی است که از حضرت رسول الله نقل گردیده که فرموده است بین قبر من و
منبرم روضه و باغى است از باغهاى بهشت.
علامه مجلسى رحمةالله
علیه در کتاب بحارالانوار از ابن بابویه نقل نموده که گفته نزد من به صحت
رسیده که پیکر مطهر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در بیت خودش مدفون
نمودند و بعد از آن که بنى امیه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه علیهاالسلام
در مسجد واقع و جزء مسجد شد. صاحب کشف الغمه می نویسد: مشهور آن است که
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در بقیع دفن کردند.
نظر به
این که جسد حضرت فاطمه زهرا پاره تن حضرت محمد مصطفى علیها افضل التحیة
والثناء در روضه منوره پدرش دفن گردیده است اصح و اصوب از تمام اقوال است و
شاهد و موید این نظریه آن است که حضرت امیرالمومنین على علیه السلام در
روضه پیغمبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم بر حضرت فاطمه علیهاالسلام
نماز خواند و سپس پیغمبر را مخاطب ساخت و فرمود سلام من و دخترت که در
جوارت قرار گرفت بر تو باد یا رسول الله و این که دستى از قبر مبارک بیرون
آمد و فاطمه را در برگرفت و مسلم است که آن دست مبارک پیغمبر پدر بزرگوار
فاطمه زهراى اطهر بوده است .
و نیز دارد که از حضرت مولانا على
بن محمد الهادى علیه الصلوة والسلام، به صورت کتبی سوال شده است. در این
مورد سائل می پرسد: اگر صلاح می دانید محل بیت مادرتان حضرت فاطمه زهرا را
بفرمائید و خبر دهید.
« أ هى فى طیبته او کما یقول الناس فى
البقیع؟ فکتب هى مع جدى صلوات الله علیه و آله. »
آیا محل دفن
مادرتان در طیبه است یعنى در مدینه منوره یا همانطور که بین مردم مشهور است
و می گویند در بقیع است؟ حضرت امام هادى علیه السلام در پاسخ مرقوم فرمود و
نوشت آن حضرت با جدم رسول الله صلوات الله علیه و اله می باشد و این
فرمایش حضرت تأیید و شاهد دیگرى است بر نظریه ما که بگوئیم حضرت فاطمه زهرا
با پدر بزرگوارش حضرت رسول الله می باشد.
در عین حال وظیفه ما
شیعیان و محبان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این است که در تمام اماکن
نامبرده آن حضرت را زیارت نماییم و در مقام زیارت بگوییم:
السلام علیک یا سیدة نساء العالمین.
السلام علیک
یا والدة الحجج على الناس اجمعین.
السلام علیک ایتهاالمظلومة
الممنوعة حقها.
السلام علیک یا بنت رسول الله . السلام علیک یا
بنت نبى الله.
السلام علیک یا بنت حبیب الله . السلام علیک یا
بنت خلیل الله.
السلام علیک یا بنت صفى الله . السلام علیک یا
بنت امین الله.
السلام علیک یا بنت خیر خلق الله . السلام علیک
یا بنت افضل انبیاء الله و رسله و ملائکته.
السلام علیک یا بنت
خیرالبریه. السلام علیک یا سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین.
السلام
علیک یا زوجة ولى الله و خیر خلقه بعد رسول الله.
السلام علیک
یا ام الحسن و الحسین سیدى شباب اهل الجنة.
السلام علیک یا ام
المومنین. السلام علیک یا ایتها الصدیقة الشهیده.
السلام علیک
ایتها الرضیة المرضیه.
السلام علیک ایتها الفاضلة الزکیه. السلام
علیک ایتها الحوراء الانسیه.
السلام علیک ایتها التقیة النقیه.
السلام علیک ایتها المحدثة العلیمه.
السلام علیک ایتها المعصومة
المظلومه.
السلام علیک یا فاطمه بنت محمد رسول الله و رحمة الله و
برکاته.
مرحوم محدث قمی رضوان الله تعالى علیه می گوید:
باید
اعتراف نمود که بیان فضائل و کمالات نامتناهیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله
علیها از حیطه احصاء خارج است و احدى نمی تواند از عهده بیان نعت و مدح این
بانوى عظیمة الشان برآید جز این که اقرار به عجز خود نماید.
کتاب
فضل فاطمه هرگز تمام نتوان کرد
اگر مداد شود ابحر و قلم اشجار
کسى
که دم زند از فضل بى نهایت او
چو مرغکى است که از بحر تر کند
منقار
فاطمه زهرا علیهاالسلام انسانى است ملکوتى و جبروتى و
لاهوتى صفات. و اوست که میزان تام انسانیت و الگوى کامل آدمیت است و اوست
که ام ابیها و ام الائمه است و باید بسیار قدر بدانیم.
درآخر با
توسل به ذیل عنایت آن حضرت اعلام می نماییم.
یا فاطمة الزهرا یا
بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا بک
الى الله و قدمناک بین یدى حاجاتنا .یا وجیهة عندالله اشفعى لنا عندالله .
مظلومیت فاطمه پس از وفات پیامبر
اما فاطمه پس از این جنایات هولناک که باعث سقط جنین او شد، باز دست از فداکاری و حمایت خود بر نداشت و با همان حال به دنبال امیرالمؤمنین به مسجد رفت و با استفاده از مقام و شخصیت خود، علی علیه السلام را از دست غاصبین نجات داد و سپس به خانه آمد و در بستر بیماری افتاد.غاصبین حق امیرالمومنین و زهرا به این هم بسنده نکردند و فدک را که حق مسلم حضرت زهرا بود،غصب کردند تا دست آنها را از مال دنیا هم کوتاه کرده باشند.
خطبه فدک
در این جریان، فاطمه علیهاسلام بارها با ابوبکر و عمر و احتجاجاتی داشت و امیرالمؤمنین نامه تندی به ابوبکر نوشت و حق مسلم فاطمه را اثبات کرد. فاطمه علیهاسلام هم خطبهی تاریخی فدک در حضور جمع بسیاری از مسلمین ایراد فرمود و مدعیان دروغین خلافت و غاصبین فدک را رسوا نمود،اما اّنان بر اجرای مقاصد خویش همچنان پافشاری وبه دادخواهی آن مظلومان تاریخ ،پاسخ صحیح نگفتند بلکه افکار عمومی را علیه آنان شوراندند و با نسبتهای ناروا و زشت به ساحت قدس امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا، مقصود و منظورخودرا بر ملا ساختند.اما امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا با سربلندی و افتخار از این آزمایش بزرگ الهی خارج شدند و برای بقاء اسلام، در مقابل این همه ظلم و ستم از حقوق مسلم خود چشم بستند و دم نزدند. حتی وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت دست یافت، باز هم به فدک که سرمایه هنگفتی بود،اعتنایی نکرد و فدک در طول تاریخ به تاراج رفت .
به هر حال فاطمه علیهاسلام هر روز رنجورتر میشد و کم کم حالش رو به وخامت میرفت. همه مسلمین از این پیش آمدها ناراحت بودند. زنان مدینه به عیادت آن حضرت آمدند و حضرت خطبهای برای آنها ایراد فرمود که چرا شوهرانشان امیرالمؤمنین را یاری نکردند.
در آستانه شهادت
فاطمه علیهاسلام روزهای آخر عمر خود را سپری میکرد و به شدت از ابوبکر و عمر ناراضی بود، اما آنها که نارضایتی فاطمه را به صلاح حکومت خود نمیدیدند، آمدند تا به عنوان عیادت، رضایت وی را جلب کنند. فاطمه زهرا ابتدا نپذیرفت اما آنها پس از چند بار، امیرالمؤمنین علیهالسلام را واسطه کردند و بالاخره با اصرار زیاد به عیادت او آمدند . در همین ملاقات بود که فاطمه علیهاسلام رسماً نارضایتی خود را به گوش آنها رساند.کم کم فاطمه علیها سلام آستانه شهادت قرار گرفت. دستور داد برایش تابوت ساختند و سپس به امیرالمؤمنین وصیت نمود.
شهادت و دفن
روح پاکش در عصر یک روز غمانگیز از خانه دلتنگ دنیا پر کشید و به درجه رفیع شهادت نایل شد.خبر شهادت آن حضرت فوراً در بین مردم انتشار یافت و مدینه یکپارچه عزا و گریه شد . سیل جمعیت برای دلداری و تسلیت امیرالمؤمنین و فرزندان خردسال فاطمه به طرف آن خانه کوچک سرازیر بود تا کمکم خورشید غروب کرد.
مردم متفرق شدند و علی تنها شد. شب بود؛ او شخصاً برای تغسیل و تدفین اقدام فرمود. شبانه آن بدن آزرده را همراه باران اشک خود غسل داد و کفن نمود و با عده کمی از شیعیان خاص خود بر او نماز خواند و بدن بیجان فاطمه را در گوشهای دور از چشم بیگانگان بهخاک سپرد ؛ سپس با دستی خالی و سینهای پردرد به سوی قبر مطهر رسول خدا رو کرد و با کلماتی دلسوز خاطر خود را تسلی داد.
صبح شد و مسلمانها که از تدفین فاطمه علیهاسلام خبر نداشتند جمع شدند. وقتی که از دفن زهرا مطلع شدند با کمال جسارت خواستار نبش قبرش شدند که ناگهان با غرش شیر خدا، نفسها در سینهها حبس شد و از تصمیم خود منصرف شدند.
مخفی ماندن قبر مطهرش
قبر مطهر فاطمه علیهاسلام باید تا قیامت، تا قیام فرزند عزیزش حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه مخفی بماند تا سندی زنده بر مظلومیت آن بانو و گواهی بر ظلم و ستم قاتلین او باشد. اما راویان نکتهسنج و عاشقان هوشمند که بوی تربت فاطمه را می شناسند از لابهلای کلمات ائمه اطهار و صفحات تاریخ به جستجوی قبر مطهر آن بانوی مظلومه برآمدند و به گمانی قریب به یقین، آن را در خانه خودش یافتند.از فاطمه زهرا علیهاسلام روایاتی به جهان اسلام تقدیم شده که یکی از بهترین میراث آن حضرت در خطوط تاریخ است ولی افسوس که دفتر روز شمار تاریخ زندگانیاش برای ابد بسته شده و دیگر سخنی بر آنها اضافه نشده است.
شلمچه
شلمچه سینه ات وا می شد ای کاش
غـم و دردم هـویـدا می شـد ای کـاش
نمـــی دانــــــم درون خـــود چــه داری
ولیکــن روزی افشــا می شد ای کـاش
بنـــازم خـــــاک در هــم گشتــه ات را
غمت از سینه پیدا می شد ای کــاش
دلــــــم تنگ هــــــوای خــــاک دشـتت
گــره از عقده ام وا می شد ای کــاش
تــــو گشتــــی نقطــــه اوج رفیقـــــان
مکانی قسمت ما می شد ای کــاش
شدی کـــرب و بلـــای خـــاک ایـــــران
ره کـــرب و بلـــا وا می شد ای کــاش
شب طوفـــانی ات در ذهــن مــا مـاند
و آن شب همچو یلدا می شد ای کاش
نمــی دانــم چـــــرا آرامـی ای خــــاک
دوبــاره شور بر پـا می شد ای خــــاک
شلمچـــه شـــرم کـــــن روز قیـــــامت
همین جا سینه ات وا می شد ای کاش
چـو فــــــردا سینه خــــاکت گشــــایند
مگـو این قصه حاشـا می شد ای کـاش
اسماعیل یکتایی
( از بیانات آیة الله العظمی بهجت : )
وقتی مرحوم سید محمد فشارکی از سامرا به نجف آمدند ، مرحوم آخوند خراسانی به شاگردان خود دستور داد که در درس ایشان شرکت کنند ، و همه ی بزرگان از قبیل سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ عبدالله لنکرانی و آقا ضیا عراقی و مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حایری که از سامرا با ایشان بود ، و نیز مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی و علمای دیگر نجف به درس آقا سید محمد فشارکی رفتند ، ولی همین سید محمد فشارکی که از اساتید بزرگ حوزه ی علمیه ی نجف بود ، کارش به جایی رسیده بود که وقتی به دکان نانوایی رفته بود تا نان بخرد ، نانوا به او گفته بود : حساب شما زیاد شده است ، دیگر به شما نان نمی دهیم ! تا این که طلبه ای ضامن می شود که به ایشان نان بدهند.
با این همه ابتلائات و فقر و ناداری ، از جهت روحی کاملا راحت بودند ؛ زیرا دل به جای دیگر بسته بودند و در علم و عمل همت عالی داشتند و این گونه گرفتاری ها ، آنها را از کارهای خود باز نمی داشت.
ما پیام عید رهبر را چو مصحف می کنیم
مثل دستورالعمل همواره مصرف می کنیم
کوری چشم سران فتنه و بیگانگان
چشم آقا ، کا و همت را مضاعف می کنیم
**********
ای رهبرا کلام تو حجت ز مصحف است
هرکس به قدر وسع توانش موظف است
امید آنکه ، یوسف زهرا کند ظهور
امسال سال همت و کار مضاعف است
**********
خیزید که ایثار مضاعف بکنیم
عید آمده دیدار مضاعف بکنیم
با عزم قوی ، ضعف به دل ره ندهیم
با همت خود کار مضاعف بکنیم
**********
من مضاعف می کنم کار و تلاش
بهر کسب علم و ایمان و معاش
در مسیر اقتدار کشورم
این بلندای عدالت پرورم
سرزمین داستان راستان
تا نگین حلقه های باستان
تا قیامت نامدار و منجلی
تحت امر رهبرم سید علی
**********
در راه تو حرکتم مضاعف باشد
با یاد تو برکتم مضاعف باشد
ای سید ما امر تو بر روی دو چشم
با عشق تو همتم مضاعف باشد
**********
الهی سال نو رحمت عطا کن
مضاعف همتی بر ما عطا کن
تلاش و کار را بنما مضاعف
مراد ملت ایران روا کن
**********
همت مضاعف میکنیم ، کاری مضاعف میکنیم
عطر خوش خوب ظهور ، جاری مضاعف میکنیم
بر دست مجروحت قسم ، سید علی از قلب و جان
این انقلاب و رهبرش ، یاری مضاعف میکنیم
**********
مکر تمام اهل نفاق و ریا کف است
دشمن ترین دشمن اسلام اضعف است
ساقی بیار باده که با امر رهبرم
امسال سال همت و کار مضاعف است
**********
یادمان نرود همت مضاعف و کار مضاعف ، بدون اصلاح الگوی مصرف محال است.
**********
منظور از کار مضاعف و همت مضاعف کمی نیست، کیفی است
مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا امسال را سال همت مضاعف و کار مضاعف قرار دادند.در متن فرمایشات ایشان آمده که کار جدید، کار بهتر؛ یعنی هم کار بیشتر و هم بهرهوری بیشتر. البته این مضاعف بودن به معنای دقیقاً دو برابر نیست که کسی بگوید من که دوازده ساعت کار میکردم حالا باید بیست و چهار ساعت کار کنم؛ نه، منظور کمی نیست، منظور کیفی است.
ممکن است شما فکرتان را به کار بیندازید، بهرهوری کارتان را ده برابر کنید. ممکن است شما نیتتان را اصلاح کنید، ممکن است شما تصمیم بگیرید به نواندیشی، بازنگری، اصلاح امور، ابتکار، ابداع و راه نو و اینها آثار چندین برابر برکارتان بگذارد. اینها بیجهت نیست، حقیقتهایی است که در پیشگاه خدای متعال وجود دارد. اینکه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید که شما سه تا تسبیحات اربعه بگوئید ثواب یک عمره دارد، زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) ثواب هزار حج دارد یا خداوند صدقات را مضاعف و ربا را نابود میکند، اینها حقیقت است.
ویژگی معصومین (علیهم السلام) این است که اراده آنها منطبق بر اراده خداوند متعال است، یعنی امام زمان (علیه السلام) میفرمایند "قلوبنا اوعیه مشیة الله"، یعنی قلب ما ظرف مشیت خداست. این است که معصومند، چون اصلاً کاری نمیکنند و به چیزی نمیاندیشند جز آنچه خداوند متعال میخواهد و چون عالم کامل به علم الهی و دین الهی و صاحب اراده کامل و انسان کامل هستند؛ بنابراین معصوم بودن آنها بدیهی است. معصوم بودن یک چیزی نیست که خداوند متعال به ائمه اعطا فرموده، باشد بلکه معصوم بودنشان به خاطر انسان کامل بودن، عالم بودن و قلبشان ظرف مشیت الهی بودن است که معصومند، یعنی عملاً معصومند و حرفی که میزنند، حرف خداست و اینکه خدا واجب کرده که ما به حرف معصوم عمل کنیم، به خاطر این است که حرفی که معصومین علیهمالسلام میزنند همان حرف خداست و از اراده خدا برخاسته است.
اینکه ما تکالیف دینیمان را از ولایت اهل البیت میگیریم، فقها از قرآن کریم و روایات اهل بیت استنباط میکنند که تکلیف انسان در یک شرایطی چیست، به خاطر اینکه میروند ببینند در مشیت الهی چه آنچه در کتاب الهی آمده، چه آنچه بر مشیت الهی که در قلب معصومین جای داشته چه چیزی را نوشتهاند، چه چیزی را فرمودهاند، چه چیزی را امضاء و چه رفتاری کردهاند، در مقابل چه گفتار، عمل و کرداری، بر اساس آن مشخص میکنند که تکلیف ما این است، پس اینطور نیست که حالا یک کسی پیدا شود، بیحساب و کتاب و معلوم نیست از کجا آمده، دارد کجا میرود یا به کجا وابسته است، بخواهد حرف بزند، حکم بدهد، موضع و تصمیم بگیرد و خیال کند که درست است. این مربوط به معصومین است که قلوبشان ظرف مشیت الهی است و فقها هم باید از کلام آنها و قرآن استنباط و احکام الهی را صادر کنند و فرد دیگری هم حق این کارها را ندارد.
ما باید از سرچشمه همه چیز را بگیریم.باید همت مضاعف و تلاش کنیم، ببینیم که خدا چه میخواهد، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را چه چیز راضی میکند، نایب امام زمان امروز از ما چه میخواهد، جهتگیریمان و نقطه هدف را آنجا بگیریم و به خدا توکل کنیم، از او کمک بگیریم، همه نیرویمان را به کار بگیریم و به سمت هدف جهش کنیم؛ این میشود همت مضاعف.
کار مضاعف یعنی استطاعتمان را افزایش بدهیم و هرکس، هرطور میتواند استطاعتش را افزایش دهد. در روایات عمره آمده که هرکس در حرم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) انفاق کند خداوند دویست برابر به او پاداش میدهد و در روایت دیگری دیدم که هرکس در حرم خدا، در بیت الله الحرام انفاق بکند هزار برابر پاداش دارد؛ بنابراین اگر در میدان عبودیت خدا نیت و همت کردی هزار برابر کارت بهرهوری پیدا میکند و اگر در میدان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همت کردی دویست برابر و اگر در میدان امام زمان(علیه السلام) اقدام کردی چندصد برابر میشود، اما اگر در میدان محیط کار خواستی خودت را نشان بدهی، خبری نیست و اگر در میدان فامیل و خانواده و غیره باشد بدتر در میدان نفس باشد نزول میکنیم.
این است که آدم جلوی چه عظمتی تعظیم بکند. قرآن میفرماید: «لله العزه و لرسوله و للمومنین» (منافقون / 8) یعنی عزت مخصوص خدا و رسول و اهل ایمان است. این یعنی هر کس عزت میخواهد راهش این است. مهم این است که این همت و کار مضاعف با چه نیتی در چه میدانی، به سوی چه هدفی و برای تعالی چه نظامی و در راه تبعیت از چه کسی و برای عبودیت چه الهی باشد.
پیام نوروزى مقام معظم رهبری
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
«یا مقلّب القلوب و الأبصار. یا مدبّر اللّیل و النّهار»؛ اى دگرگونکنندهى دلها و دیدها! اى ساماندهندهى به روز و شب! «یا محوّل الحول و الأحوال»؛ اى گردانندهى سالها و دلها و حالها! «حوّل حالنا الى احسن الحال»؛ حالِ ما را به بهترین حالها تبدیل فرما .
تبریک عرض میکنم عید سعید نوروز و آغاز سال نو را - که آغاز بهار و سرزندگى طبیعت است - به همهى هممیهنان عزیز که در سراسر کشور پهناور عزیز ما زندگى میکنند، و همچنین به همهى ایرانیانى که در هر نقطهاى از جهان هستند و چشم امید و انتظار به کشور عزیزشان دوختهاند؛ بخصوص به جوانان و مردان و زنانِ ازجانگذشتهاى که براى هدفهاى عالى انقلاب و کشور فداکارىهاى بزرگى را انجام دادند؛ از جانِ خودشان مایه گذاشتند و جوانان خود را تقدیم انقلاب و سربلندى کشور کردند؛ به خانوادههاى عزیز شهیدان، به جانبازان و خانوادههاى فداکار آنها و به همهى ایثارگران و کسانى که براى سربلندى کشور تلاش میکنند و کار انجام میدهند. و درود و سلام میفرستم به روح مطهر امام بزرگوارمان که سلسلهجنبان این حرکت عظیم مردمى و مایهى پیشرفت و اعتلاى کشور بزرگ اسلامى ایران بودهاند.
عید نوروز، آغاز رویش است. این رویش همچنان که در طبیعت محسوس است، میتواند در دلهاى ما و جانهاى ما و حرکت رو به پیشرفت ما نیز خود را مجسم و نمایان کند. نگاهى بیندازیم به سال 88 که اکنون به پایان آن رسیدهایم. اگر بنا باشد سال 88 در یک جمله تعریف شود، به نظر من عبارت است از: سال ملت ایران، سال عظمت و پیروزى این ملت بزرگ، سال حضور تاریخى و اثرگذار این ملت در عرصههائى که به سرنوشت انقلاب بزرگمان و به سرنوشت کشورمان بستگى داشت و منتهى میشد.
در آغاز سال 88 مردم با حضور بىسابقهى خود انتخاباتى را ساماندهى کردند که در تاریخ انقلاب ما - و البته در تاریخ طولانى کشور ما - سابقه نداشت و یک نقطهى برجسته و اوج به حساب مىآمد. در طول ماههاى بعد از انتخابات هم مردم در امتحانى بزرگ، در حرکتى عظیم و سرنوشتساز، حضور خود، ارادهى خود، ایستادگى خود، عزم ملى خود و بصیرت خود را نشان دادند.
تفسیر کوتاهى که از حوادث بعد از انتخابات در طول چند ماه میشود ارائه کرد، عبارت از این است که دشمنان کشور و دشمنان نظام جمهورى اسلامى بعد از گذشت سى سال، همهى تلاش خود و توان خود و نیروهاى خود را متمرکز کردهاند براى اینکه بتوانند این انقلاب را از درون شکست بدهند. ملت در مقابل این توطئهى بزرگ، این حرکت خصمانه، با آگاهى و بصیرت و عزم و ایستادگىِ بىنظیرى توانست دشمن را به شکست بکشاند. تجربهاى که در این هشت ماه بعد از انتخابات تا بیست و دوم بهمن بر این ملت و بر این کشور گذشت، تجربهاى پر از درس، پر از عبرت و حقیقتاً مایهى سربلندى ملت ایران است.
در سال 88 ملت خوش درخشید؛ مسئولین هم تلاشهاى ارزنده و بزرگى را انجام دادند. این تلاشها در حد خود، تلاشهاى باارزشى است؛ موجب تقدیر است. بر همهى ناظران منصف فرض است که از این تلاشها، از این زحمات و کار و کوششى که براى عمران و آبادانى و پیشرفت کشور در عرصههاى مختلف انجام گرفت، قدردانى کنند. در عرصهى علمى، در عرصهى صنعتى، در فعالیتهاى اجتماعى، در سیاست خارجى، در بخشهاى مختلف، مسئولین کشور کارهاى بزرگى را انجام دادهاند. خداوند به همهى آنها اجر عنایت کند و توفیق پیشرفت مرحمت بفرماید.
آنچه که از ملاحظهى وضعیت موجود کشور و ظرفیتهاى عظیمى که در دل این کشور و ملت بزرگ نهفته است، میشود به دست آورد، این است که آنچه ما انجام دادهایم، آنچه مسئولین و مردم انجام دادهاند، در مقابل آنچه که ظرفیت عظیم این کشور براى پیشرفت و رسیدن به عدالت است، کار بزرگى نیست. باید تلاشها را بیش از آنچه که در گذشته انجام دادهایم، همه انجام بدهند و خود را موظف بدانند.
در این دعائى که در آغاز هر سال، در هنگام تحویل، همه میخوانیم، این فِقره جالب توجه است که میفرماید: «حوّل حالنا الى احسن الحال». نمیفرماید ما را به روز نیکى، حال نیکى برسان؛ به پروردگار عرض میکند ما را به بهترین حالها، به بهترین روزها، به بهترین وضعیتها برسان. همت والاى انسان مسلمان همین است که در همهى عرصهها به بهترینها دست پیدا کند.
امسال براى اینکه ما بتوانیم آنچه را که در این دعاى شریف به ما تعلیم داده شده است و وظیفهى ماست، انجام بدهیم، براى اینکه بتوانیم بر طبق اقتضائات کشور و ظرفیتهاى کشور حرکت کنیم، احتیاج داریم به اینکه همت خودمان را چند برابر کنیم؛ کار را متراکمتر و پرتلاشتر کنیم. من امسال را به عنوان سال «همت مضاعف و کار مضاعف» نامگذارى میکنم. به امید اینکه در بخشهاى مختلف، بخشهاى اقتصادى، بخشهاى فرهنگى، بخشهاى سیاسى، بخشهاى عمرانى، بخشهاى اجتماعى، در همهى عرصهها، مسئولین کشور به همراه مردم عزیزمان بتوانند با گامهاى بلندتر، با همت بلندتر، با کار بیشتر و متراکمتر، راههاى نرفتهاى را بپیمایند و به هدفهاى بزرگ خود انشاءاللَّه نزدیکتر شوند. ما به این همت مضاعف نیازمندیم. کشور به این کار مضاعف نیازمند است.
باید به خداى متعال توکل کنیم؛ از خداى متعال استمداد کنیم و بدانیم که زمینه براى کار، زیاد است. دشمنان، دشمن علم و ایمان جامعهى ما هستند. علم و ایمان را به صورت مضاعف در میان خودمان باید تقویت کنیم. انشاءاللَّه راهها هموار خواهد شد؛ موانع، کوچک خواهد شد و کمک الهى و نصرت الهى، ملت ما و کشور ما و مسئولین ما را همراه و زیر سایهى خود خواهد داشت.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
عید چیست؟
تا آن جا که در تاریخ ملّت های مختلف مشاهده شده و میشود، جوامع بشری به تفاوت آداب و رسوم و اعتقادات خود، هر یک، روزهای خاصّی را در سال، جهت یادآوری و تجدید خاطره نسبت به موضوعات ویژهای که در تاریخ و فرهنگ آن ملّت اهمیّت زیادی داشته است، هر سال مراسم ویژهای به آن مناسبت برگزار میکرده و آداب و رسوم خاصّی را انجام میداده اند.
در قرآن کریم میخوانیم: «قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَةً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِین» (سوره مائده / 114)؛ «عیسی بن مریم عرض کرد: خداوندا! پروردگار! از آسمان مائدهای بر ما بفرست؛ تا برای اوّل و آخر ما، عیدی باشد، و نشانهای از تو! و به ما روزی ده و تو بهترین روزی دهندگانی.»
عید از مادّه «عود» گرفته شده، به معنی «بازگشت» است. به گفته راغب اصفهانی: «بازگشت به وضعیّت مطلوب گذشته است.» به روزهای سرور و شادی نیز گفته میشود.
میبدی میگوید:
«سُمِّیَ العِیْدُ عِیْداً لِاَنَّ اللّهَ تَعَالی یَعُودُ بِالرَّحْمَةِ إِلَی العَبْدِ، وَالْعَبْدُ یَعُودُ بِالطَّاعَةِ إِلَی الرَّبِّ؛ (کشفالاسرار، میبدی، ج3، ص 273و274) عید (بازگشت) بدین سبب عید نامیده شد که: خداوند متعال با رحمت خود به سوی بنده اش بر میگردد و بنده با فرمانبری به سوی پروردگارش باز میگردد.» علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید: «خصوصیّت عید این است که زمینه وحدت کلمه و تجدید حیات اجتماعی را فراهم ساخته، نشاط و سرزندگی میآفریند و هر بار که فرا میرسد، عظمت دین را تجدید میکند.» (تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج6، ص 252) بدین سبب در اسلام روزهایی عید نامیده شده که همة این خصوصیتها را در بر دارد و در هر یک از آنها به گونهای بازگشت انسان به فطرت توحیدی اش مطرح است. مهمترین اعیاد اسلامی عبارتند از: اوّل شوّال؛ عید فطر دهم ذیحجّه؛ عید قربان هجدهم ذیحجّه؛ عید غدیر جمعه؛ عید محمّد(ص) بهار طبیعت در روایت آمده است که: قال الباقر(ع): لِکُلِّ شئٍ رَبیعٌ... هر چیزی را بهاری است....» (اصول کافی، کلینی رحمه الله ترجمه رسولی محلاتی، ج 4، ص 438،) و عید نوروز، بهار طبیعت است. اگر ما خرافات و نقاط منفی و تاریک را از چهره این عید بزداییم و بگذاریم هم رنگ طبیعت با صفا باشد، در دید مکتب نیز عیدی، عزیز و ارجمند خواهد بود. آری، عید واقعی انسان - که برترین مخلوق الهی و گل سرسبد عالم خلقت است - بازگشت به خویشتن، توجّه به مبدأ هستی، تعلیم کتاب سعادتش و در نهایت خود را باز یافتن و به خدا رسیدن است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوب... ؛ (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 2، ص 36.) قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و آن را بفهمید زیرا که بهار دل هاست.» یعنی، جان و روان انسان با تعالیم عالی الهی شکوفا میشود. با عمل به دستورات پروردگار به بار مینشیند. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ؛ (نهج البلاغه، سیدرضی، ترجمه فیض الاسلام، حکمت 420.) هر روزی که خداوند متعال نافرمانی نشود، آن روز عید است.» البته آن گونه که قرآن میفرماید: از بهار طبیعت، حیات دوباره یافتن گلها و گیاهان، سبزهها و درختان، به جنب وجوش آمدن پرندگان و حیوانات، طراوت یافتن باغها و چمن زارها، باید درس رستاخیز و بازگشت به سوی خدا را آموخت. خداوند متعال میفرماید: «زمین را جامد و افسرده و بی روح و بی جنبش میبینی، امّا همین که آب باران بر آن نازل کنیم، به جنبش و حرکت درآید و فزونی گیرد، و انواع گیاه های سرافراز میرویاند. این از آن جهت است که خدا حق مطلق است و نظام زنده کردن مردهها در قبضه قدرت اوست، و اوست که بر هر چیزی تواناست.» (حج / 5) با آن که بسیاری از سنّت های ایرانیان بعد از ظهور اسلام در ایران از بین رفت و سنّت های اسلامی جای آنها را گرفت، عیدنوروز کم و بیش در میان آنها باقی ماند. شاید به خاطر این باشد که در این روز امور معنوی و حوادث مذهبی متعددی به وقوع پیوست که آن را جاودانه ساخت. حتّی بنابر بعضی از روایات، قبل از ظهور اسلام نیز این روز مورد توجّه انبیا و اولیای الهی بوده است. (ر، ک، به النوروز فی مصادر الفقه والحدیث، مرکز المعجم الفقهی، صص 36 و 24 و بحارالانوار، ج 59، صص 91 و 92.) روز پیمان با خدا علامه مجلسی میگوید: «در بعضی از کتب معتبره دیدم که معلّی بن خنیس میگوید: روز نوروز خدمت امام صادق(ع) رفتم. پرسید: این روز را میشناسی؟ گفتم: روزی است که عجم آن را بزرگ میشمرند و در آن به یکدیگر هدیه میدهند. حضرت فرمود: قسم به بیت عتیق که در مکّه است، این نیست مگر به جهت موضوعی قدیمی که برای تو تفسیر میکنم... نوروز، روزی است که خداوند از بندگان پیمان گرفت به این که جز او را نپرستند... و آن از اوّلین روزی است که خورشید طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین پر از شکوفه شد، سفینه حضرت نوح(ع) بر «جودی» قرار گرفت... و پیامبر گرامی اسلام (ص) به اصحاب امر فرمود: با علی(ع) به عنوان «امیرالمؤمنین» بیعت کنند... و هیچ روزی نوروز نیست مگر این که در آن روز ما انتظار فرج داریم، زیرا نوروز از روزهای ما و روزهای شیعیان ماست، عجم آن را حفظ کردند و شما آن را ضایع نمودید... و آن اوّلین روز سال پارسیان میباشد...» ( بحارالانوار، ج 59، صص 91 و 92 و مستدرک الوسایل - طبع جدید، ج 6، ص 352.) آداب نوروز معلّی بن خنیس به نقل از امام صادق(ع) درباره نوروز میگوید: «إِذَا کَانَ یَوْمُ النَّیْرُوزِ فَاغْتَسِلْ وَ الْبَسْ أَنْظَفَ ثِیَابِکَ وَ تَطَیَّبْ بِأَطْیَبِ طِیبِکَ وَ تَکُونُ ذَلِکَ الْیَوْم ... (وسائل الشیعه، ج 5، ص 288، باب 48، حدیث 1.)؛ هنگام نوروز غسل کن، پاکیزه ترین لباس هایت را بپوش و به خوش بوترین عطرهایت خود را خوش بو نما و در آن روز، روزه باش.» در دنباله روایت، دستور چهار رکعت نماز بعد از اقامه نماز ظهر و عصر، و سجده شکر و دعای مخصوص در این روز ذکر شده است. که بر عظمت و کرامت و فضیلت نوروز دلالت دارد. هدیه نوروزی ابراهیم کرخی میگوید: «از امام صادق(ع) درباره مرد ثروتمندی که روز مهرگان یا نوروز، مردم به او هدیه میدهند ولی او در عوض، احسانی نمی کند سؤال کردم، امام(ع) فرمود: آیا آنها اهل نماز هستند؟ گفتم: آری. فرمود: هدیه آنها را باید بپذیرد و او نیز در مقابل برای آنها هدیهای بفرستد....» (تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 378، ح 1108 و فروع کافی ج 5، ص 141.) در روایتی دیگر میخوانیم: «أُتِیَ عَلِیٌّ(ع) بِهَدِیَّةِ النَّیْرُوزِ فَقَالَ(ع) مَا هَذَا قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ الْیَوْمُ النَّیْرُوزُ فَقَالَ(ع) اصْنَعُوا لَنَا کُلَّ یَوْمٍ نَیْرُوزاً؛ (وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 12، ص 214، باب 88، ح 14) هدیه نوروزی برای علی(ع) آورده شد حضرت پرسید: این چیست؟ گفتند: ای امیرمؤمنان! امروز نوروز است. فرمود: هر روز را برای ما نوروز بسازید.» شایان ذکر است که علی(ع) هدیه نوروزی را قبول کرد و بعد از او از زمان حجّاج بن یوسف ثقفی جشن نوروز و مهرگان نزد خلفا و رجال حکومتی و عامّه مردم به طور یکسان رسمیّت یافت. (بزرگداشتها در اسلامی، سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمّد سپهری، ص 155.) دعای تحویل سال در کتب ادعیه برای روز نوروز و هنگام تحویل سال دعاهای گوناگونی نقل شده است. از آن جمله: این که در وقت تحویل سال این دعا را بسیار بخوانند و بعضی میگویند 366 مرتبه به تعداد روزهای سال این دعا را تکرار کنند: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْاَبْصَارِ، یَا مُدَبِّرَ الْلَّیْلِ وَ الْنَّهَارِ، یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَالْاَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا اِلَی اَحْسَنِ الْحَالِ»
شش نکته که در خواستگاری باید سنجید.
آینده ازدواجتان را پیش بینی کنید.
چهره واقعی همسرتان را ببینید
ازدواج کجای زندگی شماست؟
چرا برای ازدواج مشاوره بگیریم؟
دانلود جدیدترین سخنرانی دکتر انوشه
دعای حضرت زهرا (س) برای همه امور مادی و معنوی
ثواب خواندن سوره "نصر"
طرح ختم قرآن در واکنش به هتک حرمت قرآن
ازدواج موقت و درمان خودارضایی
آسیب های خود ارضایی جدی است
ازدواج موقت
ترک خودارضایی با دارو نیست
خودارضایی بعد از ازدواج
[همه عناوین(135)][عناوین آرشیوشده]
بازدیدکنندگان دیروز: 10
کل بازدید کنندگان :354097
نویسندگان وبلاگ :
روایت سرخ[79]
پیک آشنا (@)[4]
این وبلاگ با حفظ ادب اسلامی ، از قوانین جمهوری اسلامی تبعیت می کند. پیش از طرح سوال از نبودن پاسخ مربوطه در وبلاگ مطمئن شوید. ###تقاضای مهم### هنگام مطالعه مطالب وبلاگ اگر به مطلب تحریک آمیزی برخورد نمودید ، خواهشمندم مراقب خود باشید تا مبادا به گناه بیفتید. گروه مشاوران جوان در این زمینه هیچ مسئولیتی را به عهده نمی گیرد. تلاش ما بر این است که به همه شما عزیزان کمک کنیم و هر مطلبی در این وبلاگ مخاطب خاص خودش را دارد. بنابراین از مطالعه مطالب تحریک آمیز و غیر ضروری برای خودتان پرهیز کنید.